دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 6

اقایان و خانم ها 

شما بگید ایا این درسته ؟ 

نه من از شما میپرسم ایا این درسته که دست دکتر مملکت رو بکشی و دنبال خودت پشت سه تا الدنگ بی کار و بی شخصیت راه بیوفتی ؟؟ 

اونم نه هر دکتری ها ؟؟ 

عهمممممم عهممممممم

خب وقت معرفی رسیده 

من مهنا محمودیه ام ۲۳ سالمه  

دانشجو جراحی قلب و عروق تهران دانشکده پزشکی ( … )

خیلی پایه ام و خوشخنده اما دیر جوش ام و زود دوست پیدا نمیکنم و با زهرا هم ۲ سالی هست که اشنا شدم 

خیلی به تیپم اهمیت میدم اما به پوشیدن لباس های زیادی باز علاقه ندارم 

شیک میپوشم اما در حدش 

اینجوری بگم که نه خودمو میپوشونم نه خیلی جلف بازی در میارم 

درسته علاقه زیادی به سر کردن شال و اینا ندارم ولی …

پارت 5

زری به یه جیغ و داد اومد طرف ما 

خب جونم براتون بگه که از اونجایی که گوجه قرمزی و دوستاش سه نفر بودن و منم تک و تنها گیر افتاده بودم ، با دیدن زری ( زهرا)

انگار کل دنیا رو بهم دادن و اینطوری شد که من شیر شدم . 

اما از پادشاهی توی جنگل سر سبزم یه دو ثانیه بیشتر نگذشته بود که … 

بله انگار من شیر پاستوریزه شدم !!!

چون این زهرای بیشعور چص مغز که فک کردم اونجور که داره میاد سمتم که انگار داره شنا میکنه بدو بدو خودشو رسوند و پرید بغل گوجه قرمز . 

جانننننننننننننننننننننننننننننننن

چیییییییییییشد ؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!!؟!

این چرا پرید بغل اون ؟ 

چرا داره ماچش میکنه ؟؟ 

و اینجوری شد که من هنگ کردم

و تا الان و این لحظه که زهرا دست منو گرفته و انگار که یویو پیدا کرده داره دنبال اکیپ این ایکبیری گوجه قرمزی میکشه و هنوز من ویندوزم بالا نیومده !

پارت 4

دختره : هوشهههههه 

جلو تو نگاه کن یابوووو

چرا کله تو انداختی پایین مثل گاو ؟ 

اینجا دانشگاهه ،طویله که نیس . 

ماشین گاوداری هم این دورو برا نمیبینم . 

صاحبت فرستادت اینجا چرا ،پس خودش کو ها ؟؟

مهنا : جانم ؟ 

با من بودی بزغاله ؟ 

یک لحظه سیم پیچی های مغزم به هم ریخت و عربده زدم …

مهنا : به من میگی گاووووو ؟ 

اگه من گاوم پس تو چیی ؟؟ 

پشکل گوساله ؟ 

نگا نگا چه جلف پوشیده دختره هرزه 

واسه یه شب چند میگیری به پسرای فامیل بگم بیان باهات حال کنن؟

فقط ۳ نفرن ها تحمل داری ؟! 

عجب سوالی میپرسما از تیپ لجنت معلومه اونجات مثل غاره 

فقط اینم بگما فامیلای ما تنگ پسندن 

تنگ نیستی برو جای دیگه بده من شرمنده ات میشم اونجوری .

اوفففف خوردی ؟ هسته اشم تف کن 

نگا نگا دختره شده عین هو گوجه قرمز  . خخخخخ چه کردم من 💪🏻

ما بچه های خوبی هستیم و نوبت رو رعایت میکنیم 

پس این دفعه نوبت گوجه قرمزی بود که عربده اش تو دانشگاه بپیچه .

گوجه قرمز : توووووو به من چی گفتی جندهههه ؟؟؟

خودت انقدر زیر خواب بقیه شدی که میدونی چی میپسندن ؟ 

نکنه خودت گشاد شدی پسرای فامیل تخ ات کردن ها ؟ 

ثابت کن ببینم من کجا هرز پریدم ؟؟؟ 

میدونی اصلا من کیم ؟؟؟ 

نوبتی ام که باشه نوبت منه الانم خوب ببینید که میخام دهن گشادشو با پی پی گوسفند عمو اسفندیار پر کنم . 

مهنا : چیییییییییییییییییییییییییییی هررررززززههههه ؟؟

همینطور که دهنم رو باز کرده بودم دختره رو با خاک یکی کنم …

 

 

منتظر ادامه اش باشید 😁🫶🏻

پارت گذاری🤪

سلام عزیزای دل 

من دیروز به عنوان هدیه بخاطر حمایت های خوبتون دو تا پارت نوشتم ولی نتونستم بارگذاری کنم 

امروز هم فک کنم دو یا سه تا بنویسم 

پس امروز پر انرژی تر از دیروز منو همراهی کنید که سر جمع پنج یا شش تا پارت داریم 🫠

میدونید من خیلی دوستون دارم ؟؟ 

و یه نکته دیگه 

من امروز خیلی حوصله ام سر رفته 

اگه میتونید بیاید گفتمان 🫶🏻 

پارت 3

دکتر موحد : شما  به مدت ۲ هفته اجازه حضور توی کلاس ها رو ندارید . 

خب خب اخجوننننننننن

مهنا : وای دکترر ۲هفته خیلی زیاده ، یعنی امکانش نیست که …

دکتر موحد : خیر خانم محمودیه خیر . بفرمایید ، خدانگه دار . به پدرتون هم سلام برسونید . 

مهنا : بله بزرگواری تون رو می رسونم . خداحافظ

 

شما قطعااا فیلم یوسف پیامبر رو دیدید 

یه سکانسی هست که زندانی ها ازاد میشن بعد مثل وحشی ها میدون😂

خب منم الان مثل کش تنبون دارم از اتاق مدیریت در میرم 😂

و این جانب به محوطه رسید و دور از جون بنده مثل گوساله زنگوله به پا بپر بپر کنون و گاها بدو بدو دارم میرم بیرونننن

اه که این اسمان ابی و این تابش نور خورشید چقدر دلچسب است 

البته زارتتتتت  هنوز بد هست  

هعیییییی

واییییییییی ننه کونم ترکید 😑

کدوم خری خورد به من ؟؟؟؟؟

صب کن الان جرش میدممممممممم

پارت 2

مهنا : عه وای زری چرا خودتو چنگ میندازی ؟ گربه وحشی 

بیشعوررررر

میدونی چیکار داشتم میکردمم؟؟ داشتم فخری پشمکه رو به هفتاد روش سامورایی جرواجر میکردم که شما مزاحم شدیییییی

زهرا: ذلیل شی ایشالااااااا

چرا نمیزاری یه اب خوش از گلوم بره بیرون ؟؟ 

در همین کشمکش ها بودیم کهههه 

یه چیز خورد به شونه سمت چپم و همزمان صدای سوهان روحم پخش شد . ببینم پخش به هوار زدنم شامل میشه دیگه ؟

دکتر فخرالدین : خانم محمودیههههههه

مهنا : هیییییعععع استاد چرا هوار میکشی ؟ هووشششههه اروم باش خر خوبممم

…………………………………………………………

لابد الان فکر میکنید من دارم التماس این پشمک میکنم ؟؟

نه بابااااا خیال خاممم شما مهنا رو نشناختید 

…………………………………………………………
حراست >>

مهنا : خب دکتر موحد ( مدیر دانشگاه) منو چند روز از اموختن علم محروم میکنید ؟ 

دکتر موحد : خانم محمودیه شما کار بسیاار اشتباهی انجام دادید و اصولا درستش اینه که اخراج دائمی یا حداقل محرومیت سالانه و ترمی انجام بشه ولی فققط به خاطر اینکه شما دانشجو تاپی هستید و اینکه بنده ارادت خاصی به پدرتون قائل ام   

پارت 1

مهنا :پوففففففف دلم میخاد جوری همین  جزوه هامو بکوبم تو سر این فخری ( استاد فخرالدین ) اخه مرتیکه شغالللل خودش دیر اومده بعد عین مگس تو دسشویی ننه قزی توی روستا (بین خودمون باشه دسشویی ایش یه چیز فراتر از بوی گوه عادی میده حالا خودمم نمیدونم دقیقا این ننه قزی چی میخوره که بوی دسشویی ای از هزار تا شیمیایی بد تره ) اهان چی زر زر میکردم ؟! 

عه وا اشتباه شد چی میفرمودم ؟ اره دیگه این پشمک دقیقا داره عین مگس های دسشویی ننه قزی رفتار میکنه عه وای خاک دو عالم بر سرم نکنه از فامیل هاشون باشه بعد منو بشناسه ؟ پوف از اثرات این خورشید پدر سوخته و این خر مگس تو کلاس اینه که مخ منه بدبخت تاب برداشته مرتیکه مگس واسه من وز وز میکنه چرا دیر اومدی اخه پشمک حاج عبدالله من فک کردم یه چیزی دارم به اسم شانسسسسسس که تو نیومدیییی. 

په اگه من شانس داشتم اسممو مامان جونم با مشورت با کمیته پدری (که میشه  همون مامان بزرگ افریته ام ) میزاشت شمس الدین  . اییشششش

این خورشیدم بگی نگی با من مادر مرده مشکل داره وا 😂وای خدا گفتم اکه برم تو کلاس راحت میشم بعد این خورشید هنوز داره با سخاوت میتابه به کله من  مخم اب پز شدااا😑کاش این بره بتابه به کله پشمک که اینقدر ور ور میکنه 

وایییی یعنی اونجوری پشمک کلاس ما هم عین پشمک های دیگه زیر نور خورشید اب میشه ؟؟ 

اخیش خدا کاش یه ارزو دیگه میکردم پوف چه سایه پر رحمتی دلم خنک شدددد 

وایییییی ننه این چیه داره کون منو سوراخ میکنه ؟؟ لابد بازم این زهرا ملقب به دارکوب زری منو با درختی چیزی اشتباه گرفته بیشعورررررر بزار برگردم دهنشو سرویس کنم 💪🏻

مهنا : هوشهههههه 

 مهنا : خره ی ادم نمای دارکوبببب ماتحت منو سوراخ کردی بعد الان داری واسه من چشم و ابرو کچ میکنی ؟؟ 

واییی این شکلی نکن میشی شبیه ننه استاد فخری من میگورخممممم وای استاد بابات فدات شه بیا اینو بگیر منو راحت کن از دست همزاد کچ و کوله ننه ات . 

دردسر های یک پزشک🫀🩺

سلامی به گرمی خورشید به شما دوستان عزیزم 😂

این رمان یه رمان طنز هست پر از اتفاق های خنده دار 

عاشقانه هم میشه ولی جنبه طنزش بالاس 

این رمانم اولی هست ولی اخری نیست و از الان میگم از اولین رمانم تا رمان های بعدی همگی رایگان هستن 💋

لطفا اگه رمانم اشکالی داشت یا ایده ای برای ادامه رمان داشتید تو کامنت ها با من به اشتراک بزاریدش 

از اولم میگم بهتون لطفا خسیس لایکی نباشید و لایک کنید 😂

داخل پارانتز های توی رمان نوشته هایی مینویسم براتون که جنبه طنز دارن و توهین حساب نکنید 🫠

بریم برای معرفی خودم 

من اسمم حدیث هست ولی خب ملقب به هستی ام 😂

۱۷ سالمه و رشته تجربی ام 

ساکن ارومیه ام و ترک زبان 

یه دختر پر انرژی ام حتی سر قبر فامیل ها هم به زور سعی میکنم ابراز هم دردی بکنم 

درسته ناراحت میشم ولی تو جمع گریه نمیکنم و اینجوری بگم همه چیم با لبخنده ، لبخند غمگین ، لبخند خوشحالی و غیرع و شخص باید منو خیلی بشناسه تا بتونه بگه خوشحالم یا ناراحت

مرسی 

بریم ادامههههه 😌