زمان حال
………………………………………
دو ماه از اون دعوای جنجالی با دخترا میگذره
توی این مدت من به گلی این دخترا پی بردم
و یه جورایی شدیم یه اکیپ پنج نفره که هرکی پشت سرمون حرف بزنه دهنش رو سرویس شده در نظر بگیرید
خیلی توی این مدت باهاشون اوکی شدم و فرقی با زهرا برام ندارن
هستی عین خودمه یعنی اخلاق هامونو انگار خدا از رو هم کپی رفته
انگاری که برای هم ساخته شدیم
خیلی بیشتر از اون سه تا پایه امه و کلی توی این دو ماه خوش گذشته بهم
البته منم کم حرصش ندادم
یه گوجه قرمزی بهش میگفتم و در میرفتم
چون اون میشدعین اون گاو های وحشی
و منم با گفتن این کلمه ( گوجه قرمزی ) حکم دستمال قرمز رو براش داشتم
درست مثل اینکه با گفتن این کلمه خونمو حلالش میکردم
و بعدش ده برو که رفتیم
بازی موش و گربه بازی ما شروع میشد و من در میرفتم
یکم که میگذشت اروم میشد ولی دیگه ارامشش در حدی نبود که به قول خودش از گناه کبیره من بگذره
و اینجوری نبود که دق دلیش خالی نشه
اول و اخرش حسابمو میرسید ولی فرقش این بود که اگه اولش منو میگرفت الان براتون سخنرانی نمیکردم و مجبور بود به عنوان دوست شادروان کلی خرما بهتون بدهکار بشه
البته خرما دادن اون بد نیستا و اگه منم میتونستم از اون خرما ها صاحب شم
دیگه در نمیرفتم ولی چون امکان نداره و منم به اون درجه از
فداکاری نرسیدم که بخاطر یه خرما واس شما جونمو تقدیم عزراییل کنم و عروس نشده از این دنیا برم
خب چیه ؟؟
چرا صورتاتون رو اونجوری میکنید ؟
نکنید بابا شبیه میمون درختی میشید .
اخه خودتون جای من بودید این کارو میکردید ؟؟
اگه جوابتون اره است بسم الله
رمزش رو بهتون گفتم که
بفرمایید بزارید یه دهنی شیرین کنیم
درسته که نمیخام بمیرم و شما بهتون خرما و حلوا بدم
ولی زنده ام بمونم بازم براتون نمیگریم
دست به جیب بشید تا شاید از خساست تون کم شه
پسرای این دوره زن خسیس نمیخان
گفته باشم
نمیخام رو دستم باد کنید
منم ترشی انداختن بلد نیستم ، تازه بلدم بودم نمینداختم
والا رو گنج ننشسته ام که شمای به اون گندگی رو ترشی بندازم
والله به خاطر یه ترشی نمیتونم خودمو اواره کنم .