دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 2

مهنا : عه وای زری چرا خودتو چنگ میندازی ؟ گربه وحشی 

بیشعوررررر

میدونی چیکار داشتم میکردمم؟؟ داشتم فخری پشمکه رو به هفتاد روش سامورایی جرواجر میکردم که شما مزاحم شدیییییی

زهرا: ذلیل شی ایشالااااااا

چرا نمیزاری یه اب خوش از گلوم بره بیرون ؟؟ 

در همین کشمکش ها بودیم کهههه 

یه چیز خورد به شونه سمت چپم و همزمان صدای سوهان روحم پخش شد . ببینم پخش به هوار زدنم شامل میشه دیگه ؟

دکتر فخرالدین : خانم محمودیههههههه

مهنا : هیییییعععع استاد چرا هوار میکشی ؟ هووشششههه اروم باش خر خوبممم

…………………………………………………………

لابد الان فکر میکنید من دارم التماس این پشمک میکنم ؟؟

نه بابااااا خیال خاممم شما مهنا رو نشناختید 

…………………………………………………………
حراست >>

مهنا : خب دکتر موحد ( مدیر دانشگاه) منو چند روز از اموختن علم محروم میکنید ؟ 

دکتر موحد : خانم محمودیه شما کار بسیاار اشتباهی انجام دادید و اصولا درستش اینه که اخراج دائمی یا حداقل محرومیت سالانه و ترمی انجام بشه ولی فققط به خاطر اینکه شما دانشجو تاپی هستید و اینکه بنده ارادت خاصی به پدرتون قائل ام