دردسر های یک پزشک

امروز پارت های طولانی تری داشتیم 

ولی بجز چند نفر حمایت خیلی کمه 

من از کسایی که میان میبینن و میرن انتظار دارم بچه ها 

بالاخره من واقعا در شرایط خاصی هستم 

منت هم نمیخام بزارم 

ولی میخام یه خرده شرایطم رو بگم بهتون 

من داداشم بیمارستان بستری هست و یه بیماری سخت داره ( سرطان ) 

تازه یه ماه از عروسی اش میگذره و شاید دیگه نتونه بچه دار بشه 

منم که باید خودمو با تمام سختی شرایط برای کنکور اماده کنم 

خانواده از صبح ساعت ۶ رفتن بیمارستان و منم بیدار موندم 

خونه تمیز کردم و غذا پختم 

درس خوندم 

رمانم رو ادامه دادم 

حالا واقعا میخام ببینم کسایی که دارن سین میزنن و میخونن و بعد میرن 

اگه به مدت یه لحظه وقت بزارن و لایک کنن

یا با یه کامنت ساده نظر بدن یا حتی یه استیکر 

چقدر زمان بره این موضوع ؟؟؟؟؟؟؟؟