دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 17

حنا : امروز هم توی همه کلاسا شرکت کردم 

و هم ته و توی جریانه این پسره ضیایی رو در اوردم 

کل دخترای بیمارستانو دانشکده حداقل یه بار باهاش رفتن سر قرار 

دوقلو ان 

امیر و امین ضیایی 

به گفته منبع ام ، از نظر همه دخترا جذاب و هاتن و همه دوست دارن باهاشون باشن 

ولی نکته مهم اینه که این دو تا ، با دخترا دقیقا مثل دستمال کاغذی رفتار میکنن

با همه بیشتر از یه قرار نرفتن 

یا اگه طرف خیلیییی داف باشه ، فوقش دوبار 

دخترا نه تنها برای جذابیت ظاهری شون سر و دست میشکنن

باید خدمتتون عرض کنم که این دو تا داداش 

اشراف زاده های اصیلن 

درست یه چیزی تو مایه های ما 

البته خانواده شون با نوع خانواده ما متفاوت و سخت گیر تره 

دقیقا رفتارشون تو خونه باید مثل رفتار مهی تو خونه باشه 

مهنا : البته من کنار مامان و بابام راحتم ، وایی اگه مهمون داشته باشیم 

یعنی پدرم در میاد با اون لباسا 

هستی : باز تو وقتی مهمون نداری وضع بهتری داری منو بگو 

مهنا : اوف خواهر من ما هر روز مهمون داریم 

زهرا: مهی ؟ 

مهنا :زهر ماررر

زهرا : میگم مهمون هاتون مهمون ندارن ؟؟

مهنا : هن ؟  

هستی : دقیقا ،جریان زیادی مهنا تو مهنا شده 

مهنا : یعنی چی مهنا تو مهنا ؟؟

هستی : خب ببین سیسی ، من یه اشراف زاده نجیبم 

زشته که بی ادبانه صحبت کنم 

بخاطر همون با ادبانه شو گفتم دیگه 

مهنا : نمیفهمم !

هستی : خوبه خودتم داری میگی نفهمی 

سلما : نفهم خودتی بزغاله ی کفیث 

هستی : هان ؟ تو رو سننه ؟ 

حنا : احیانا اون کثیف نیست سلما جان ؟!؟

سلما : نه دیگه به زبون خواهر زاده ام گفتم 

الهیی هستی فداش شه 

هستی : خودت فداش شی 

په من چراااااااااا ؟؟

سلما : الهییییی ، بچمون نفهمه ، منظورم جهان بود جهان 

حنا : عه خوب بوزینه، خواهر زاده ( پریا ) و فدایی هاش و بیخی 

داستانو بچسب ، مهنا تو مهنا یعنی چی ؟؟

هستی : پوففففف 

اینیستا دارید که ! 

دیدید میگن هنوزم فلان چیز میگی بجاش فلانو بگو ؟

منم به جا خر مهنا رو گفتم 

هستی : چرا اونجور زل زدید به من ؟

میدونم زیباییم خیره کننده اس 

چیه خب ؟ خره دیگهههه نیست ؟!؟!؟