پارت 17

حنا : امروز هم توی همه کلاسا شرکت کردم
و هم ته و توی جریانه این پسره ضیایی رو در اوردم
کل دخترای بیمارستانو دانشکده حداقل یه بار باهاش رفتن سر قرار
دوقلو ان
امیر و امین ضیایی
به گفته منبع ام ، از نظر همه دخترا جذاب و هاتن و همه دوست دارن باهاشون باشن
ولی نکته مهم اینه که این دو تا ، با دخترا دقیقا مثل دستمال کاغذی رفتار میکنن
با همه بیشتر از یه قرار نرفتن
یا اگه طرف خیلیییی داف باشه ، فوقش دوبار
دخترا نه تنها برای جذابیت ظاهری شون سر و دست میشکنن
باید خدمتتون عرض کنم که این دو تا داداش
اشراف زاده های اصیلن
درست یه چیزی تو مایه های ما
البته خانواده شون با نوع خانواده ما متفاوت و سخت گیر تره
دقیقا رفتارشون تو خونه باید مثل رفتار مهی تو خونه باشه
مهنا : البته من کنار مامان و بابام راحتم ، وایی اگه مهمون داشته باشیم
یعنی پدرم در میاد با اون لباسا
هستی : باز تو وقتی مهمون نداری وضع بهتری داری منو بگو
مهنا : اوف خواهر من ما هر روز مهمون داریم
زهرا: مهی ؟
مهنا :زهر ماررر
زهرا : میگم مهمون هاتون مهمون ندارن ؟؟
مهنا : هن ؟
هستی : دقیقا ،جریان زیادی مهنا تو مهنا شده
مهنا : یعنی چی مهنا تو مهنا ؟؟
هستی : خب ببین سیسی ، من یه اشراف زاده نجیبم
زشته که بی ادبانه صحبت کنم
بخاطر همون با ادبانه شو گفتم دیگه
مهنا : نمیفهمم !
هستی : خوبه خودتم داری میگی نفهمی
سلما : نفهم خودتی بزغاله ی کفیث
هستی : هان ؟ تو رو سننه ؟
حنا : احیانا اون کثیف نیست سلما جان ؟!؟
سلما : نه دیگه به زبون خواهر زاده ام گفتم
الهیی هستی فداش شه
هستی : خودت فداش شی
په من چراااااااااا ؟؟
سلما : الهییییی ، بچمون نفهمه ، منظورم جهان بود جهان
حنا : عه خوب بوزینه، خواهر زاده ( پریا ) و فدایی هاش و بیخی
داستانو بچسب ، مهنا تو مهنا یعنی چی ؟؟
هستی : پوففففف
اینیستا دارید که !
دیدید میگن هنوزم فلان چیز میگی بجاش فلانو بگو ؟
منم به جا خر مهنا رو گفتم
هستی : چرا اونجور زل زدید به من ؟
میدونم زیباییم خیره کننده اس
چیه خب ؟ خره دیگهههه نیست ؟!؟!؟