دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 11

دستهایی قوی و مردونه دورم حلقه شد و تو اغوش گرمی فرو رفتم 

یه اغوش نا اشنا ولی امن و گرم 

بلافاصله از اینکه شخص مجهول منو گرفت 

بلندم کرد و بعدش منو ول کرد 

برگشتم و منجی ام رو دیدم 

یک مرد جوان با مو های قهوه ای روشن 

اندامی ورزشکارانه و جذاب 

جذابیتی توأم با خشم ، خشمی جذاب و دلبربا 

افکارم رو کنار زدم و چشم دوختم به مرد رو به روم 

که چند پله پایین رفت 

فکر میکردم که داره میره

 دستم ناخدا گاه دراز شد و لبه کتش رو از عقب چنگ زد 

دهن باز کردم که مانع رفتنش بشم چون به شدت از مرد پشت سریم میترسیدم 

تازه من ازش تشکر هم نکرده بودم 

واییی الان درباره ام چه فکر ها که نمیکنه روز اولی 

 

مرد وایساد و نیم نگاهی از روی شونه اش بهم انداخت 

نگاهی خونسرد 

سرد و 

خیلی یخی

حواسم به نگاهش بود که صدای مردونه اش منو مجاب کرد که یقه کتش رو ول کنم 

مرد : میام خانم بمونید همینجا

چند پله پایین رفت و خم شد چیزی برداشت و به سمت بالا برگشت 

خجالت زده شده بودم 

و نگاهم رو به سنگ پله های پایینی بود که ایرپادم و دیدم 

و عین حال مرد رو دیدم که درست از همون جا بالا میومد 

اگه همینجوری بالا میومد پا میزاشت رو ایرپادم 

حرف زدن با اون مرد سخت تر از عمل بود 

پس به سمت پایین پا تند کردم 

که همزمان صدای پسری که منو کتک زده بود هم در اومد 

و مرد مجهول هم که فکر کرده بود با اون شتاب به سمتش میرم یک لحظه خشک شد 

در مقابل نگاه متعجب و خوش رنگ مرد منجی 

خم شدم و ایرپادم و برداشتم 

کیفم و بازرکردم و همچنین باکس ایرپاد رو 

ایرپاد رو گذاشتم سر جاش و ایرپادی که تو گوشم بود رو هم در اوردم . 

باکس رو مجدد داخل کیفم انداختم و زیپش رو کشیدم 

پسری که منو کتک زده بود داشت چرت و پرت به هم میبافت که 

مرد خیز برداشت سمتش 

و توی بین راه گوشی ام رو بهم داد 

گوشی که حالا تقریبا شکسته بود …