دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 30

سلی که با شلوارا برگشت 

ما از کلاس بیرون زدیم تا اون دو تا شلوار بپوشن ، و البته جلو در مواظب بودیم کسی نره داخل 

بعدش ۷ تایی رفتیم کافه 

اون ۳ تا هم بودن 

دختره رو به امیر لب زد : شلوارتون رو تازه گرفتین اقا امیر؟!

عشوه ناز و ادا اتور هاش داشت حالم و بهم میزد 

امین که پاشد بره حساب کنه 

و شورت نارنجی اش نمایان شد ، کل کافه زدن زیر خنده 

امیر که دهن باز کرده بود جواب تندی به دختره بده 

تازه متوجه منظورش شد و سرخ شد 

حالا نمیدونم بچه از خجالت سرخ شده 

از عصبانیت سرخ شده 

یا رادارش فعال شده ( همون حشری شده ) 

امین که کلا سوژه خنده بود 

جغت دستاشو گذاشته بود رو کونش و جوری رو زمین نشسته بود که انگاری تو دسشوی ایرانی نشسته 

اونم دسشویی ننه قزی ، و یک پشه ای کونشو نیش زده که اونجور دست به کون شده و اشک تو چشاش نشسته 

ارمان و علیرضا هم که غش کرده بودن باز 

سر روی میز گزاشته بودن و شونه هاشون از خنده میرقصید 

با سقلمه هستی متوجه منظورش شدم که یعنی حال امین رو بگیر