پارت 12

Hasti
1404/5/1 21:15
گوشی گرون قیمت که کلی اطلاعات مهم توش داشتم .
نگاه پر از غمم رو از گوشی خوشگلم که حالا پر پر شده بود گرفتم
و دوختم به منجی مجهول و عامل شکستن عشقم ( گوشی ) که حالا گلاویز شده بودن.
مرد مجهول : به چه حقی دست رو خانم بلند کردی امییرررر؟؟
حالا فهمیده بودم اسم اون بیشرف امیره ولی مرد منجی هنوز برام مجهول بود .
امیر : ببین استاد
اینو با لحن کاملا تمسخر امیزی گفت و به من اشاره کرد
امیر : این خانم خوشگله چشم مشکی با اون چشای درشتش
عشق بازی منو دید زدهههه
و اخر جمله اش رو به طرز بدی عربده زد
عربده ای که بیشتر از ترسناکی برام چندش بود و مو به تنم سیخ کرد