دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 12

گوشی گرون قیمت که کلی اطلاعات مهم توش داشتم . 

نگاه پر از غمم رو از گوشی خوشگلم که حالا پر پر شده بود گرفتم 

و دوختم به منجی مجهول و عامل شکستن عشقم ( گوشی ) که حالا گلاویز شده بودن. 

مرد مجهول : به چه حقی دست رو خانم بلند کردی امییرررر؟؟

حالا فهمیده بودم اسم اون بیشرف امیره ولی مرد منجی هنوز برام مجهول بود . 

امیر : ببین استاد 

اینو با لحن کاملا تمسخر امیزی گفت و به من اشاره کرد 

امیر : این خانم خوشگله چشم مشکی با اون چشای درشتش 

عشق بازی منو دید زدهههه

و اخر جمله اش رو به طرز بدی عربده زد 

عربده ای که بیشتر از ترسناکی برام چندش بود و مو به تنم سیخ کرد