دردسر های یک پزشک

برای خنده روی لب های شما 🫠💋

پارت 13

حالا چشمای اون دو تا دختر ترسیده بود 

مرد مجهول خنده عصبی کرد و گفت : 

چشمم روشن جناب ضیایی 

چشمم روشن

شما همراه این دوتا خانم تشریف میبرید حراست 

و اینم در جریان باشید که این ترم رو از کلاس من اخراجید 

برای جلو گیری از هر گونه سوء تفاهم سریع به حرف اومدم 

مهنا : اقا من اصلا به قصد دید زدن ایشون اینجا نیومدم که 

من مدرس اموزشی جدیدم 

دیروز نتونستم بیام که برنامه کلاسام رو بگیرم 

بخاطر همین با اقای مهدویی هماهنگ شدم تا امروز صبح زود بیام 

من نمی تونستم دفتر ایشون رو پیدا کنم بخاطر همین 

از روی اجبار با پله ها اومدم تا تک تک طبقات رو بگردم 

من مهنا محمودیه هستم 

یکی از بهترین دانشجو های ترم اخر عمومی 

من جز همون ۱۰ نفر منتخب برای مدرس اموزشی ام 

من اصلا دلیلی نداره که …

مرد پرید وسط حرفم و گفت : بله بله متوجه ام خانم دکتر

کاملا متوجه این مهم هستم 

من امیر حسین منافی هستم 

فوق تخصص جراحی قلب و عروق و همچنین رئیس بهش قلب 

و حتما یکی از کلاس های دوره اموزشی تون با من هست 

و اینکه اتاق اقای مهدویی طبقه چهارم هست 

منم قصد داشتم ایشون رو ببینم که با این حال میتونم باهاتون همراه بشم . 

مهنا : خیلی ممنون اقای دکتر 

از اشنایی با شما خوشحالم و دوست دارم حتما تو کلاس ها تون حاضر بشم 

خیلی ممنون بابت لطفی که در حقم کردید 

واقعا نمیدونم اگه از اون ارتفاع میوفتادم چه بلایی سرم میومد 

قطعا ضربه مغزی رو شاخش بود 

دکتر منافی : نه خواهش میکنم 

صدای فریاد اقای ضیایی رو شنیدم و انگار به موقع رسیدم 

هرچند گویا شما رو فقط تونستم از اسیب جانی دور کنم 

و از نظر مادی انگار واقعا اسیب دیدید 

و اشاره ای به گوشی دویست میلیونی شکسته ام کرد و ادامه داد 

فکر کنم جناب ضیایی با هزینه پدر کارخونه دارشون 

بتونن همچنین خسارت هنگفتی رو بپردازن 

و نگاه پر حرصی حواله پسره امیر کرد 

امیر : هه بله حتما که این هزینه انچنانی نیست 

ولی کی گفته که من باید بپردازم ؟؟

دکتر منافی هوار زد 

بله که باید بدی 

زدی تو گوش دختر مردم 

امکان داشته از اون ارتفاع ضربه مغزی بشه 

الانم میتونه شکایت کنه و تو مجبور بشی دیه و خسارت اموال اسیب دیده شونو بدی 

پس بهتره با زبون خوش راه بیای 

امیر : اوکیی استاد اوکیی

هی دختر 

شماره کارت بخون الان بزنم به حسابت 

نگاه مرددم رو دوختم به دکتر و خواستم پول این بی شرف رو قبول نکنم که دکتر منافی گفت 

سریع باشید خانم محمودیه 

شماره کارتتون رو بدید 

منم شماره کارتم رو براش خوندم و گفتم که به اسم خودمه 

وقتی که میخواست واریز کنه دکتر گفت 

ایرپاد ایشون هم اسیب دیده ضیایی 

پس یه ۲۰ میلیونی به مبلغ اضافه کن 

امیر : هعی دخی 

گوشیت چیه ؟ 

گوشی اخرین مدل ایفونم رو بالا گرفتم 

که گفت : پول اینو از کدوم بابایی کش رفتی 

که خیلی حرصی شدم و کلامم رو هم زمان با لگدی که به زمین میزدم با حرص ادا کردم …

 

 

ادامه دارد 

سلام ، لطفا حمایت کنید 🥹💋❤️